بیست هشت روز گذشت
بیست هشت روز بندگی
خدایا....
خدای آسمان و زمین
خدای روز و شب
خدای بی منتها
ستار العیوب
بیست و هشت روز نخوردم و استغفار کردم
از تو خواستم بیامرزی گناهان یک سال مرا
خدایا کم گذاشتم و زیاد برداشتم
خدایا فراموشت کردم، خدایا از یادت بردم، خدایا بی مهری کردم، خدایا بنده بدی بودم
خدایی کن در حق حقیرترین بنده ات
خدایی کن، ازیادم مبر، مثل همیشه ای که بودی و ندیدمت
خدایا، دنیا با تمام آدمکهایش تنهایم گذاشت
خدایا، در میان ظلمت خودم پنهانم
خدایا خواهان دست هدایت تو ام
خدایا فراموشم نکن